پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

من و دلبندم

روز بابایی

دیدگانت از همیشه شاد تر  شهر قلبت زنده و آباد تر   غصه هایت دم به دم ای مهربان  در گذر گاه زمان بر بادتر علی عزیزم، همسر مهربانم و بابای آینده روزت مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک کوچولومونم میخواد بهت تبریک بگه: بابایییییییییییی روزت مبااااااااااااارک راستی اگه کوچولومون پسمل باشه روز اونم هست، میدونم که واسه خودش مرررررررررررردی میشه قربونش برممممممممممممم الهیییییییییی   راستی من یه روز پیشواز اومدم، چون ممکنه فردا به نت دسترسی نداشته باشم   ...
25 خرداد 1390

ماه چهارم

دیروز از صبح منتظر بودم تا ساعت 6 بشه و برم پیش دکترم تا ببینم عزیز دل مامان حالش چطوره. برای بار دوم میخواستم بهترین صدای دنیا رو بشنوم. اره خوشگلم، منظورم صدای قلبته. این دفعه نسب به دفعه قبل یه مقدار طول کشید تا صدای قلبت واضح شنیده بشه. فکر کنم اون گوشه و کناره ها قایم شدی بودی. پیش خودت نمیگی مامانی میترسه و نگران میشه؟ یه چند ثانیه ای از کندوکاو خانم دکتر گذشت تا بالاخره صدای قلب نازت رو شنیدیم. مامان سهیلا و خاله عارفه که الان ده سالشه و کلی ذوق و شوق از خودش نشون میده، همراهم بودن. متاسفانه بابا علی چون شیفتش عصر بود نتونست همرام بیاد. اره عزیز دلم ضربان قلبت 164 ضربه در دقیقه بود. منم که نسبت به ماه قبل اضافه وزن پیدا نکرده بودم و ...
22 خرداد 1390

اولین گپ

سلام کوچولوی خوشگلم. این اولین مطلبیه که دارم برات می نویسم. توی ایام عید بود که من و بابا علی از وجودت مطلع شدیم و خداروشکر کردیم به خاطر این عیدیه باارزش که نصیبه ما کرد. الان دقیقا ٣ ماه و ٩ روزه که همراه منی. گرچه این روزا واسه من و بابایی خیلی شیرینه ولی دوست داریم زودتر بگذره تا بتونیم اون روی ماهت رو ببینیمو بغلت کنیم. بدون که خیلی دوستت داریم عزیز دلم.     ...
8 خرداد 1390
1